در ظلمت شب منتظران سحريم
در آرزوي شنيدن يك خبريم
بي روي تو روز ماست همچون شب تار
عمريست كه روز و شب تو را منتظريم
---
ما تشنه لبان جرعه اي ديداريم
از دوري تو ز ديده خون مي باريم
گفتند كه مي رسي به زودي از راه
مشتاق شنيدن چنين اخباريم
---
عجل لوليك الفرج شده ورد لبم
از دوري تو هميشه در تاب و تبم
بايد كه ز درد دوريت مي مردم
از اين كه هنوز زنده ام در عجبم
---
درآتشيم ازغم درد فراق تو
تو عشق ما و ما همه دراشتياق تو
عشق است سال بعد در ايام اربعين
تا كربلا پياده روي به اتفاق تو
---
نشانه اي ز حضورت در اين حوالي نيست
به جز فراق تو آقا مرا ملالي نيست
بيا بيا كه دلم از فراق تو خون است
مپرس حال مرا چون كه بي تو حالي نيست
درباره این سایت