بر سينه ي تو ضربه ي مسمار مانده است
يك عمر داغ آن در و ديوار مانده است
  شب ها هميشه چشم تو بيدار مانده است
در دام درد و غصه گرفتار مانده است


برخيز و باز بار امامت به دوش گير
برخيز و باز بار هدايت به دوش گير
«برخيز و كوله بار محبت به دوش گير
سرهاي بي نوازش بسيار مانده است»


از ميخ در شكسته سرت يا كه از جدار
يا خورده اي تو سيلي از آن پست نابكار
«با تو چه کرده ضربه آن تيغ زهردار؟
مانند فاطمه(س) تنت از کار مانده است»


آن ضربه اي كه خورده اي از آن لئيم پست
آن ضربه اي كه فرق سر ت را شكسته است
از بسكه زخم ضربه دشمن عميق هست
«زينب(س) براي بستن آن زار مانده است»


وقتي كه شد به فرق سرت دشنه اي فرو
از خون سر گرفته اي  اي مهربان وضو
«آرام تر نفس بکش آرام تر بگو
چندين نفس به لحظه ديدار مانده است»


وقتي كه با طناب دو دست تو بسته شد
از آن زمان كه عهد غديرت گسسته شد
«از آن زمان که شاخه ياست شکسته شد
چشمت هنوز بر در و ديوار مانده است»


بشكسته است از چه سبب فرق آفتاب
از درد و داغ، قلب همه مومنان كباب
«سي سال رفته است ولي جاي آن طناب
بر روي دست و گردنت انگار مانده است»


خون مي چكد ز داغ تو از چشم عالمي
از داغ و درد حضرت زهرا(س) پر از غمي
«مي داني اي شکسته سر آل هاشمي
تاريخ زنده در پي تکرار مانده است»


شد درد داغ تو به دل شيعه جاودان
خون مي چكد ز داغ تو از چشم  شيعيان
يك ضربه سهم تو شده از بغض دشمنان
«باقي آن براي علمدار مانده است»


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروش وی پی ن بصورت محدود با 80 درصد تخفیف گلداستور فرکتال هنر MahdisKalantari موسیقی گروه دوستیابی طراحی سایت در شیراز قنداقی